مسعود
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1388 ساعت 10:11 ق.ظ
...
ناصر
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1388 ساعت 03:35 ب.ظ
حالا آفتاب کویر دیگر چشمان پرشور زهره را نمی آزارد آفتاب و همسایه آزاری !نه! حالا راحت می نشینیم روی تخت سنتی باغ دولت آباد دلمان و با هم .... و با یاد هم چای داغ، داغ داغ داغ می نوشیم.. طوری که جگرمان بسوزد و آتشکده یزد هم به گردش نرسد.
...
حالا آفتاب کویر دیگر چشمان پرشور زهره را نمی آزارد
آفتاب و همسایه آزاری !نه!
حالا راحت می نشینیم روی تخت سنتی باغ دولت آباد دلمان و با هم .... و با یاد هم چای داغ، داغ داغ داغ می نوشیم..
طوری که جگرمان بسوزد
و آتشکده یزد هم به گردش نرسد.
تمامش را مرور کردم ، لحظه به لحظه اش را ، ....
هر صبحی که از راه میرسد وسپیده سر می زند اغاز زندگی جدید
وفرصتی دوباره برای برداشتن گامی دیگر است