برای فهیم
نه خوابم می برد
و نه دستیست تا بگیرم و برخیزم
کاش تمام میشدی ای بختک وحشت!
و فردا صبح
صبح تر از همیشه
من
و
تو
و
میز صبحانه که من می چینمش،
و تو فقط نگاه کن،
نگاه کن
نگاه کن...
شانه هایم میلرزند، دستهایم را بگیر.
کاش تمام میشدی ای بختک وحشت!
آرش
زیبا بود...
منم به فکر انداخت.
امروز که گذشت درست یک ماه است که نیستی
درست میگویم ؟نیستی؟!یاشاید تو هستی وهستی از ما ستاندهای
به هرحال تا دنیا دنیاست عدد ۲۶ بیش از هر چیز برایم یادآور توست
آه که چقدر از این عدد ۲۶ منزجرم
آخر علی و رضا و علیرضا و آرمان را هم در ۲۶ امین روزی از ماههای سال از دست دادم
آنها را در ۲۶ امین روز آخرین ماه سال و تو را در ۲۶ امین روز اولین ماه سال
زهره جان
در اولین ماه روز با ما نبودنت
یادت جاودان باد
فوق العاده بود آرش جان.