خانهی خالی تنهایی
مثل آینه بیتصویر
در شبِ تنگِ شکیبایی
عکسی آویخته بر دیوار
مثل یادی سبز
مانده در ذهن شب پاییز
دختری
گردن افراشته با بارش گیسوی بلند
...
در شبِ تنگِ شکیبایی، مردی تنها
مثل آینه بیتصویر
خالی خانهی تنهایی
سایهی خاموش
در شبِ آینه می گرید
آه هرگز صد عکس
پر نخواهد کرد
جای یک زمزمه ساکت پا را بر فرش
این که همراه تو می گرید آیینه است..